زندگينامه حاج شيخ عباس قمي

زندگینامه حاج شیخ عباس قمی


حاج شيخ عباس قمی در سال ۱۲۹۴ ه.ق ۱۲۵۴ ه.ش در قم متولد شد. پدرش محمدرضا، کاسبی متدین و آگاه به احکام دین مبین اسلام بود چنانکه مردم برای آگاهی از فروع فقهی و وظایف مذهبی خویش به ایشان رجوع میکردند . او از دوران کودکی با قرآن مأنوس بود و وقتی به آیه و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون میرسید، لرزه بر اندامش مستولی میگردید و با خود نجوا میکرد: چقدر غافلیم و چه اندازه از هدف الهی دور افتاده ایم؛ در عمل به دستورات شرعی چنان بود که گویی همه آنها به خاطر وی نازل گشته است و معتقد بود انجام اعمال واجب برای رسیدن به قله کمال کافی نمی باشد وعمل به نوافل و مستحبات و روی آوردن به اذکار، اوراد و دعا آدمی را به مقام والایی ارتقا میدهد و در راستای چنین باوری لحظه ای از انجام سنن و مستحبات غافل نبود. از همان دوران كودكی آثار نبوغ در چهره‌اش نمایان بود، او كه دارای اندامی ضعیف اما روحی مقاوم، دلی آرام وفكری بلند واراده‌ای استوار بود، روح بلند و ذهن جستجو‌گرش وی را بر آن می‌داشت كه ازهر چیزی آگاهی داشته باشد. هنگامی كه راه می‌رفت آهسته و با وقار گام برمی‌داشت. با در و دیوار محله و محیط‌‌ زادگاهش كه زادگاه مردان بزرگی چون ابن بابویه‌ها و علی بن‌ابراهیم‌ها و ابن قولویه‌ها و … بود سخن می‌گفت و برای آینده و تلاش و تكامل نقشه‌هایی در ذهن ترسیم می‌ساخت. گاه رو به روی بانوی الهی دخت سوی حرم مطهر امام موسی بن جعفر علیهم السلام می‌نمود و در بقعه نورانیش آثار دین و ایمان را نظاره می‌كرد، می‌دید كه چگونه زائران مشتاق گرد بارگاهش پروانه‌وار می‌گردند و غبار كویش را همراه با معرفت دین، با خود به سوغات می‌برند. او با خود می‌گفت:  “هذا من فضل ربی” این از لطف و كرم خدای سبحان است كه در كنار تربت پاك بانوی دو عالم حضرت فاطمه معصومه(س) در آسایش و نعمت و بركت زندگی می‌كنم.  شیخ عباس‌ گرچه از نظر سن كودك بود اما روحی بزرگ داشت. در هنگام صحبت چنان محكم و خوب حرف می‌زد كه گویی مردی با سن و سال و تجربه بالا سخن می‌گوید. او كودك بود ولی عادات كودكانه نداشت. هنگامی كه هم‌سن و سالانش از وی درخواست می‌كردند كه در جمع آنها شركت جوید، نمی‌پذیرفت. وقتی اصرار می‌كردند می‌گفت با یك شرط من به جمع شما ملحق می‌شوم و آن این كه برایتان قصه بگویم. بچه‌ها كه داستان را دوست می‌داشتند هورا می‌كشیدند و با فریاد شادی گردش را می‌گرفتند. او لب به سخن می‌گشود و داستان می‌گفت، داستان راستی و درستی، داستان جوانمردی و نامردی و قصه زندگی‌های تلخ و شیرین. و با این داستان‌ها كام دوستانش را شیرین می‌كرد و همگی را در شگفتی فرو می‌برد. گویی معلم دلسوز و مهربانی بود كه نغمه‌های عشق به معرفت و تربیت را در گوش كودكان زمزمه می‌كرد. زمانی‌كه كودكان را مجذوب حرف‌های خود می‌ساخت آنگاه در دل‌های آنان را به سوی بارگاه منو حضرت معصومه‌(س) متوجه می‌كرد.

در حوزه نور

 وی دروس مقدماتی را نزد استادانی بزرگ فرا گرفت. استادانی كه معرفت الهی در روح آنان تجسم یافته بود. او از خرمن دانش این بزرگان خوشه‌ها چید. ولی بیشترین بهره را از محضر عالم آگاه آیت الله حاج میرزا محمد ارباب قمی برد. عباس آقا كه اینك شیخ عباس شده بود به استادش ارباب عشق می‌ورزید و در مسیر تحصیل دروس حوزه در مقابل عظمت او زانوی ادب بر زمین می‌زد. شیخ عباس قمی پس از به پایان رساندن مرحله متوسط تحصیلات حوزوی دلش هوای دیاری دیگر کرد.

او كه دارای هوش و ذكاوت فوق‌العاده‌ای بود و برای كسب دانش و معرفت الهی حدی نمی‌شناخت هرگز نمی‌توانست خود را به اندوخته‌های محدود حوزه قم قانع ساخته و دل آرام گرداند. از این رو قبل از رفتن به نجف روح خود را روانه شهر پاكان و دیار ایمان و آستان مقدس امیرمؤمنان حضرت علی‌(ع) كرد. او در سال 1316 هـ. ق كوله بار سفر بست و برای فراگیری دانش بیشتر عازم نجف اشرف شد. در بدو ورود  به زیارت بارگاه منور امام همام و پیشوای شهیدان تاریخ شتافت و در كنار تربت پاكش قرار گرفت و با چهره‌ای غریبانه و دل گرفته بر غریبی آن مظلوم تاریخ گریست.  او آرزوی دلش را به محضر پیشوای خود عرضه داشته و عنایت و توجه بیشتر را از عمق جان درخواست نمود. گویا آن انسان الهی و امام شیعیان جهان به این جوان قمی كه عصاره اخلاص قمیان بود و اینك زائر قبرش و طالب علوم علوی محسوب می‌شد، چنین خطاب كرد: “دلباخته ی چشمه زلال معرفت آرام بگیر و نویدت باد كه در آینده نزدیك یكی از ناقلان اخبار و راویان احادیث ما خواهی بود”.

 از آنجا كه شیخ عباس اشتیاق وصف‌ناپذیری به شناخت روات ومحدثین صادق ونقل اخبار اهل بیت‌ (ع) داشت، سعی كرد استادی را برگزیند كه از كوثر حدیث سیرابش نماید. از این رو از همان ابتدای ورود به نجف اشرف شیفته عالم آگاه، محدث و محقق بزرگ، حاج میرزا حسین نوری طبرسی گشت و در درس او شركت جست.

 شیخ عباس قمی آنچه را از استاد یاد می‌گرفت به رشته تحریر در می‌آورد و همانند استاد دوباره بازگو می‌كرد. طولی نكشید كه به واسطه حافظه قوی و تلاش پیگیر به مقام و منزلت والایی در نزد استاد دلسوز و پرتلاش دست یافت. تا آنجا كه استنساخ كتاب با ارزش مستدرك الوسائل را در اختیار گرفت و به خوبی از عهده این كار بزرگ برآمد و در زمینه تألیفات دیگر محدث نوری كمك شایسته‌ای از خود نشان داد. شیخ عباس كه اینك محدث قمی نامیده می‌شد در طول دوران تحصیل یك لحظه از كتاب و حدیث و دعا و مناجات جدا نبود.

دوران تحصيل در نجف شیخ عباس قمي پس از فراگیری بخشی از علوم دینی مقدمات و سطح در نزد علمای عصر خویش، در حوزه علمیه قم سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه.‌ق برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه واصول به حوزه علمیه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلی به ویژه حدیث استعداد درخشانی داشت از فقیه و محدث ‌بزرگ آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به محدث نوری بیشتر کسب فیض کرد. وي در سال ۱۳۱۸ ه.‌ق به سوی خانه خدا و زیارت مشاهد مشرفه بار سفر بست و سپس به سوی وطن خویش قم مراجعت کرد، اما پس از دیدار با والدین و خویشان دوباره رهسپار نجف اشرف و مجلس محدث نوری شد. محدث نوری در سال ۱۳۲۰ ه.‌ق درگذشت. محدث قمي نیز پس از درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و از خرمن معارف دینی خوشه‌ها چید.

استادان و دوستان

 شیخ عباس قمی در محضر بزرگان زیادی تلمذ کرد که می‌توان از: حاج آقا احمد طباطبائی قمی، حاج میرزا محمد ارباب قمی، شیخ محمد حسین قمی، آقا شیخ ابوالقاسم قمی، آیت‌الله سید محمد کاظم یزدی، حاج میرزا حسین نوری، میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ الشریعه اصفهانی، آقا سید حسن صدر کاظمی، سید ابوالحسن نقوی نام برد. از معاصران محدث قمی می‌توان از: آقا سید جواد قمی، ملا محمد تقی قمی،حاج شیخ عبدالحسین بروجردی، سید اسماعیل عقیلی نوری، حاج آقا رضا همدانی، ملا محمد رضا واعظ همدانی، آیت‌الله شهید حاج شیخ فضل الله نوری، جهانگیرخان قشقایی، آقا سید عبدالله قمی، آقا نجفی اصفهانی، ملا غلامرضا قمی، آقا سید اسحاق قمی، آقا میرسید حسین رضوی قمی، شیخ محمد حسین قمشه ای نجفی کبیر، حاج آقایی بهبهانی، سید محمد باقر مدرس رضوی، سید محمد تقی قمی، آقا حسین نجم آبادی تهرانی، شیخ مرتضی بیرجندی مشهدی، شیخ عبدالحسین آل یاسین کاظمی، شیخ محمد باقر بیرجندی، ابوالمجد شیخ محمدرضا اصفهانی، سید محمد باقر قزوینی، حاج ملاعلی واعظ خیابانی، علم الهدی ملایری، شیخ محمد رضا آل یاسین، آیت‌الله میرزا محمد فیض قمی، آقا شیخ علی قمی، آقا شیخ محمد نهاوندی، سردار کابلی، حاج سید عبدالحسین بروجردی، آیت‌اهلل سید صدرالدین صدر، حاج شیخ محمد جاپلقی، آیت‌اهلل سید عبدالهادی شیرازی، آیت‌الله سید محمد هادی میلانی، آقا سید صدرالدین جزائری و شیخ آقا بزرگ تهرانی نام برد.

محــدث قمی و مبــارزات سیاسی و انقلاب مشروطه

محدث قمي، سرانجام در سال ۱۳۲۲ ه.ق یعنی یکسال پیش از آغاز انقالب مشروطه ۱۳۲۷ـ۱۳۲۳ ه.ق و در دوره روی کار آمدن علی اصغر خان امین السلطان صدر اعظم مظفر الدین شاه ـ که از فاسدترین رجال دولت قاجار به شمار می آمد ـ به وطن بازگشت. در این دوران افکار بویژه فلسفه سیاسی غرب در ایران رسوخ کرده بود و این افکار گرچه موجب اعتراض به حکومت استبدادی قاجار می شد، اما گروهی نیز به جهت خودباختگی در برابر تمدن غربی، فرهنگ اصیل اسلامی را از یاد برده بودند. ماموریت

محدث قمی نیز از همین جا آغاز میشد. از این رو، وی خود را موظف می‌دید که برای دفاع از اسلام بر تلاش علمی خویش بیش از پیش بیفزارید. پس از سقوط حکام مستبد قاجار و روی کارآمدن حکومت دیکتاتوری پهلوی، وظیفه محدث قمی در تبلیغ رسالت‌های الهی سنگین‌تر شد، زیرا سیاست‌های فرهنگی انحطاط آفرین در عصر پهلوی و قتل و تهدید علمای مخالف رژیم شدت یافت. حاج شیخ عباس در سال ۱۳۳۱ ه.‌ق در شهر مقدس مشهد سکونت گزید و در طی همین سالها سخنرانی‌های جذاب و عالمانه ایشان و نیز کلاسهای درس اخلاق وی که در هر پنج شنبه و جمعه در مدرسه میرزا جعفر مشهد که اکنون جزء دانشگاه علوم اسلامی رضوی واقع شده است – پذیرای توده انبوه مردم و علما و مجتهدان بزرگ بود.

دفاع محدث قمی از شیخ فضل الله نوری

محدث قمی جانب مشروعه‌طلبان را گرفت و با انقالب مشروطه میانه‌ای نداشت. در مورد شیخ فضل الله نوری گفته است: خاتمه كار شيخ به شهادت گذشت. در ۱۳ ماه حرام از سال ۱۳۲۷ او را به دار آويخته و به قتل رساندند. سال رحلتش به حروف ابجد مطابق با “الشهيد فضل‌الله” است. در غم فقدانش، قلوب مؤمنين را اندوهي بزرگ فراگرفت. لكن قتل شخصيتي كه در حال دفاع از حريم دين، اطاعت پروردگار، و پيمودن راه ستم ناپذيران  ظلم‌ستيز و بلند همتان تعالي به شهادت رسد اندوهي ندارد بلكه بايستي از مرگ آن كس متأسف بود كه بصيرتش در زندگي كم، و نامش نيز پس از مرگ فراموش مي‌شود!

تهدید به قتل برای بدگویی به آمریکا

 اگرچه غالبا مرحوم محدث قمی به واسطه آثار علمی و حدیثی شناخته می‌شود ولی جنبه سیاسی و اظهارنظرهای سیاسی قابل ملاحظه‌ای خصوصا در تقابل با کشورهای استعماری داشته است، بگونه‌ای که در مواردی از سوی عوامل این کشورها تهدید به ترور شده است. در بازخوانی سندی از این عالم بزرگوار که مرحوم آقای دوانی لا به لای کتاب‌های خطی محدث قمی یافته است گروهی به نام کمیته ِ مجازات حزب دموکرات مشهد ایشان را به جرم بدگویی از امریکایی‌ها در منبر ماه رمضان تهدید به ترور کرده است. اما به علتی که ِ خود محدث قمی درذیل سند آورده کمیته مجازات موفق به ترور ایشان در موعد مقرر در روز دوشنبه نمی‌شود. یادداشت کمیته مجازات: آقای شیخ عباس قمی! شنیدم که در منبر از آمریکائی‌ها حرف بد می‌زنید. اگر شنیده شد که دو مرتبه ازین گونه مزخرفات بگوئید و تکذیب نکنید همین دوشنبه به ضرب گلوله شکمت را مثل شکم … پاره و پردود خواهیم کرد. کمیته مجازات حزب دموکرات مشهد. یادداشت محدث قمی در ذیل نامه: در چند سال قبل در ماه رمضان احقر منبر می‌رفتم. در اواخر ماه این کاغذ را برای من فرستادند، و آن ِ روز دوشنبه که موعد بود، روز یک شنبه آن، من به دیدن حاجی‌ها رفتم 2تومان ً دفعتا برای من رسید از حاجی‌ها، همان وقت من هم به حج مشرف شدم و دموکرات هم از بین رفت.

نگاهی به برخی ویژگی‌های اخلاقی محدث قمی

 عشق به اهل بیت(ع)- وی از هنگامی كه چشم باز كرد و خود را شناخت، خودسازی را سرلوحه زندگی خویش قرار داد و در كسب زیبایی‌های اخلاق همت گماشت گویی وقتی شروع به خواندن قرآن می‌نمود و به آیه شریفه “و یزّكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمة” می‌رسید در فكر فرو می‌رفت. به این مسأله می‌اندیشید كه تعلیم اخلاق و تزكیه باطن چه مقام و منزلتی در نزد خدا دارد كه یكی از اهداف انبیاء است و همین‌جا بود كه او به عظمت مكارم اخلاق اسلامی پی‌برد. او سخن ارزشمند رسول‌ اكرم (ص) را سرمشق زندگی خود قرار داد كه فرمود: “انی بعثت االتمم مكارم االخالق” »برانگیخته شدم تا مكارم اخلاق را كامل كنم.« محدث قمی درس خواند وعمل كرد و پیش رفت و رسید به جایگاهی كه به دنبال آن بود. جایگاهی در ملكوت نه در خاك. مقامی در آستان قرب ‌الهی نه منصبی در دربار دنیا زدگان. محدث قمی در زمان خود به عنوان یكی از مربیان بزرگ و معلمان اخلاق اسلامی در میان مردم و حوزه‌های علمیه شناخته می‌شد و از شهرت ویژه‌ای برخوردار بود و حضوصیات اخلاقی فراوانی داشت كه در ادامه به پاره‌ای از آنها اشاره می‌كنیم: محدث قمی آئینه تمام‌نمای اخلاق و رفتار اسلامی به شمار می‌رفت، مراقبت از تمام حركات و سكنات او مشاهده می‌شد به طوری كه هیچ عمل و رفتاری از او دیده نمی‌شد كه مطابق با حدیث و یا روایات نباشد. حتی در غذا خوردن و خوابیدن او حدیث حاكم بود. این عملكرد و برگزیدن چنین زندگی از او فردی مقدس ساخته بود كه قداست چون نوری در پیشانی او می‌درخشید و اگر نبود خدمت بزرگ او به حدیث هیچ نامی بهتر از مقدس قمی زیبنده نام او نبود. قداست محدث قمی تا به آنجا بود كه نام پیامبر و ائمه اطهار را بی‌وضو بر زبان راندن خالف ادب و اكتفا كردن به (ص) و (ع) در كنار نام پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) را محرومیت از سعادت می‌دانست و خود همیشه در این امر به ظاهر كوچك مراقب و مواظب بود. یكی از ویژگی‌های محدث قمی علاقه فراوان به نویسندگی و مطالعه كتاب بود به طوری كه می‌توان گفت زندگی او در كتاب و قلم خالصه شده بود. محدث یا در كتابخانه بود و یا با كتاب و كمتر دیده می‌شد كه او مشغول مطالعه و بررسی كتابی نباشد. عشق محدث به كتاب آن هم كتب حدیثی نورانیت خاصی به او بخشیده بود. او هر جا و در هر مكانی كه به فرزندی از فرزندان این خاندان بزرگوار بر می‌خورد خاضعانه و خاشعانه سر تعظیم فرو می‌آورد و آنان را بر خویش مقدم می‌داشت ولو این كه كودكی خردسال باشد، به گونه‌ای كه هیچ‌گاه محدث قمی را ندیدند كه در مقابل یك سید چه در حجره و خانه و یا در حال استراحت پا دراز كند یا بر او پیشی‌ گیرد. فرزندایشان ازمرحوم سلطان‌الواعظین شیرازی، مؤلف كتاب شب‌های پیشاور، نقل می‌كند كه گفته بود، در ایامی كه مفاتیح‌الجنان تازه منتشر شده بود روزی در سرداب سامرا آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای كرباس و عمامه كوچك نشسته و مشغول ذكر است. شیخ از من پرسید: این كتاب كیست؟ پاسخ دادم: از محدث قمی آقای حاج شیخ عباس است و شروع كردم به تعریف كردن از آن. شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد بی‌خود تعریف می‌كنی، من با ناراحتی گفتم: آقا برخیز وازاینجا برو ودیگر از این‌گونه سخنان بر زبان میاور. كسی كه كنارش نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش ایشان خود محدث قمی هستند. من برخاستم با آن مرحوم روبوسی كردم و عذر خواستم و خم شدم كه دست ایشان را ببوسم ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید. گویند چند ساعت قبل از وفات محدث قمی، مقداری آب سیب برایش آوردند، دختركی خردسال از سادات در منزل آن مرحوم بود. محدث می‌گوید؛ اول بدهید این دختر بچه علویه از آن بنوشد بعد به من بدهید! اطرافیان هم ابتدا آب سیب را به دخترك دادند تا قدری نوشد، سپس محدث باقیمانده را به قصد استشفا سركشید.

سخنور شیرین زبان

همنشینی و انس با كتاب، مانع از رفتار محبت‌آمیز و دوستانه شیخ با همسفران خود نمی‌شد. با رویی گشاده، لبخند بر لب، شوخ‌طبعی با همراهان، كمبود تفریح و گشت و گذار با دوستان را پر می‌كرد. او مصداق روش ن این روایت شریف بود كه حضرت علی(ع) فرمود: “المومن آلف مألوف متعطف” مؤمن كسی است كه با دیگر مومنان انس می‌گیرد و آنان هم با او انس می‌گیرند و نرم و مهربان اس ت.« به‌طوری كه در این رابطه می‌نویسند: »او در سفر رعایت حال همراهان را می‌كرد و با آنان فوق‌العاده خوش‌رفتاری می‌کرد و به‌طوری كه نوشته‌اند در مسافرت، فردی شوخ‌طبع و خوش‌گفتار و نیكو رفتار بود«. او هرگز گرد گناه نمی‌گشت و در ذهنش هم فكر گناه را جای نمی‌داد. از منكرات ناراحت می‌شد و دیگران را از ارتكاب آن باز می‌داشت. كسی جرأت غیبت در محضر او نداشت و از دروغ گفتن ناراحت می‌شد. نگاه كردن به نامحرم را شدیداً زشت می‌دانست و سفارش می‌كرد كه خود را از نامحرم حفظ كنید و با نامحرم صحبت نكنید مگر در صورت ضرورت.

تواضع بسیار

 از دیگر ویژگی‌های ایشان تواضع بسیار و همه جانبه‌ای بود كه از خود نشان می‌داد. در خانه، مدرسه، خیابان، هر كسی چه كوچك و چه بزرگ را می‌دید احترام می‌كرد. به علماء و از بین آنان به ویژه به كسانی كه با حدیث و اخبار اهل‌البیت (ع) سر و كار داشتند اوج فروتنی و تواضع را به نمایش می‌گذاشت، خود را كوچك و آنان را بزرگ می‌شمرد و هیچ‌گاه در مجالسی كه وارد می‌شد در صدر مجلس نمی‌نشست و هرگز خود را بر دیگران مقدم نمی‌داشت. وی از خودستایی و خودپسندی به شدت احتراز می‌كرد و به هیچ‌وجه غرور نداشت و با همه اطلاعاتی كه در تاریخ و اخبار و احادیث داشت بسیار اتفاق می‌افتاد كه كتاب را همراه خود به منبر می‌برد و از روی آن برای شنوندگان نقل حدیث كرده و یا روضه می‌خواند. حدیث اخالص محدث قمی حدیث اخلاص بود و آیه زهد. مسیری كه می‌رفت اگر كوچك‌ترین شبهه‌ای در دلش رخنه می‌كرد كه قدمش برای خدا نیست و یا وسوسه‌ای قلبش را می‌لرزاند بدون هیچ تأملی از مسیر باز می‌گشت. حتی اگر جمعیت بسیار نمازگزار، در قلبش او را متوجه خود می‌ساخت، از امامت جماعت خودداری می‌كرد. یكی از دانشمندان معاصر می‌گوید: من از همان اوقات كه به تحصیل مقدمات اشتغال داشته‌ام، نام محدث قمی را در محضر مبارك پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می‌شنیدم. وقتی كه برای تحصیل به مشهد مشرف شدم، زیارت ایشان را بسیار مغتنم می‌شمردم. چند سالی كه با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیك به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزكاری ایشان آشنا شدم روز به روز بر ارادتم می‌افزود. در یكی از ماه‌های رمضان با چند تن ازدوستان ازایشان خواهش كردیم كه در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و عالقه‌مندان منت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یكی از شبستان‌های آن‌جا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می‌شد. هنوز به ده روز نرسیده بود كه اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق‌العاده شد. یك روز پس از اتمام نماز ظهر به من كه نزدیك ایشان بودم گفتند من امروز نماز عصر بخوانم. رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و سوال از علت ترك نماز جماعت گفتند: حقیقت این است در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صدای اقتدا كنندگان كه پشت سر من می‌گویند:”یا الله، یا لله ان الله مع‌الصابرین” از محلی بسیار دور به گوش می‌رسد. این توجه مرا به زیادتی جمعیت متوجه كرد و در من شادی و فرحی تولید كرد و خلاصه خوشم آمد كه جمعیت این اندازه است. بنابراین من برای امامت اهلیت ندارم.

 این اخلاق و رفتار محدث تنها منحصر به نماز نبود. او در دیگر شعائر الهی نیز همین رویه را دنبال می‌كرد و هرگاه شبهه‌ای در دلش به وجود می‌آمد و احساس می‌كرد كسی و یا چیزی با اخلاص وی شریك می‌شود یا آن كار را رها می‌كرد یا از گرفتن اجرت و كمك صرف‌نظر می‌نمود. امر به معروف و نهی از منكر

 از فرزند بزرگوارش نقل شده است كه یكی از اشخاص متنفذ و محترم می‌گفت در زمان حیات حاج شیخ عباس به مكه مشرف شده بودم كه زنی بود می‌آمد پیش من ومسائل حج را از من می‌پرسید. روزی مسئله‌ای پیش آمد كه با او شوخی كردم. وقتی از سفر حج مراجعت نمودم، شیخ‌ عباس را در نجف اشرف دیدم. وی بدون مقدمه فرمودند: مناسب نبود در سفر حج با نامحرم شوخی كنی همین كه متوجه شدم سخنش را تغییر داد و حرف دیگر به میان آورد.

نفوذ كلام

نفوذ كلمه از ویژگی‌هایی است كه هر كس در هر مرتبه از علم و دانش قرار داشته باشد، نمی‌تواند آن را به سادگی به دست آورد به طور كلی می‌توان گفت: نفوذ كلمه هدیه‌ای است الهی به آنانی كه لیاقت خود را در بندگی نسبت به خالق هستی به تمام معنی به اثبات رسانده‌اند و مراحل سیر و سلوك را یكی پس از دیگری طی نموده‌اند. محدث قمی، آنچه می‌گفت با آنچه عمل می‌كرد و آنچه مردم از رفتار و كردارش درك می‌كردند یكی بود. از این‌رو سخنش در دل شنوندگان می‌نشست. آنانی كه در درس اخلاق و نصایح او شركت می‌جستند و گوش جان به این سروش اخلاص فرا می‌دادند نقل می‌كنند كه سخنان نافذ او چنان بود كه آدمی را تا یك هفته از تمامی گناهان و پندارهای بد دور می‌ساخت و متوجه خدا و عبادت می‌كرد.

انس با كتاب

 فرزند بزرگ ایشان دراین خصوص می‌گوید: “در اول كودكی با مرحوم پدرم هر وقت از شهر بیرون می‌رفتم او از اول صبح تا به شام مرتب به نوشتن و مطالعه مشغول بود” زمانی كه برای زیارت به كشورهای دور مسافرت می‌كرد اوقات فراغت خود را با كتاب سپری می‌كرد به گونه‌ای كه می‌توان گفت محدث قمی پس از مناجات و دعا و نماز، سیاحت و استراحت را خواندن كتاب می‌دانست. در این خصوص می‌نویسد: او با تجار به سوریه سفر كرد. آنان می‌گفتند هر وقت ما به سیاحت می‌رفتیم ایشان می‌نشست و مشغول مطالعه و تألیف می‌شد و هر چه اصرار می‌كردیم كه با ما بیرون بیاید امتناع می‌ورزید. و شب‌ها هم كه ما به خواب می‌رفتیم او مشغول مطالعه و تألیف می‌شد. عشق و علاقه شیخ عباس قمی به كتاب به اندازه‌ای بود كه وقتی كمترین پولی را به دست می‌آورد آن را در خرید كتاب صرف می‌كرد و گاه پیاده از قم به تهران به استقبال آن می‌رفت.

فرزند بزرگ محدث قمی، میرزا علی محدث‌زاده می‌گوید: فراموش نمی‌كنم زمانی كه در نجف اشرف بودیم پدرم یك روز صبح – در حدود 1357 هـ. ق یعنی دو سال قبل از وفاتشان- از خواب برخاسته و گفتند: امروز چشمم به شدت درد می‌كند و قادر به مطالعه و نوشتن نیستم. و بسیار ناراحت به نظر می‌رسید . تقریبا زبان حالشان این بود كه شاید خاندان پیغمبر صلوات‌الله علیهم مرا از خود طرد كرده باشند. آن مرحوم عادت داشت كه گاهی این مطلب را به تأثر می‌گفت و می‌گریست. آقای محدث‌زاده می‌افزاید: در آن اوقات مشغول تحصیل بودم. رفتم به مدرسه و ظهر كه به خانه برگشتم دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. عرض كردم: چشمتان بهتر شد؟ فرمود: درد به كلی مرتفع گردید. سؤال كردم: چگونه معالجه فرمودید؟ پاسخ داد: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و كتاب “كافی” را به چشم كشیدم. درد چشم برطرف شد. و تا پایان عمر دیگر به درد چشم مبتال نگردید. آن كتاب كافی كه آن را به چشم كشیده بودند خطی و به خط فقیه مشهور مال عبدالله تونی صاحب كتاب “وافیه” بود و محدث قمی خیلی به آن علاقه داشت. زمانی كه در مشهد اقامت داشته است پسر كوچكش سه ساله بوده بیمار می‌شود. برایش داروی ایرانی جوشانده كه مختصری شكر در آن ریخته بودند، می‌آورند كه بیاشامد. محدث با انگشت دست راست كمی داروی مایع را به هم می‌زند. همسرش می‌گوید: صبر كنید قاشق بیاورم. حاج شیخ عباس پاسخ می‌دهد: از این كار قصد استشفا دارم، چون با این دست هزاران حدیث از ائمه طاهرین(ع) نوشته‌ام.

تدريس در حوزه علميه قم

در سال ۱۳۴۰ ه‌.ق (۱۳۰۰ ه‌.ش) يعني يك سال پس از تصرف تهران توسط رضاخان‌ پهلوي، مرحوم شيخ عباس قمي به دعوت آيه الله شيخ عبدالكريم حايري يزدي – كه به خواهش علماي عصر خويش براي تجديد مركزيت حوزه علميه قم، در اين شهر ماندگار شده بود – براي تدريس به حوزه علميه كهن قم فراخوانده شد و در همين ايام يعني سال ۱۳۴۴ ه‌.ق، مهمترين كتاب حديثي ايشان يعني سفينه البحار و مدينه الحكم و الاثار – كه فهرست موضوعي تفصيلي براي احاديث كتاب عظيم و بيش از صد جلدي بحار الانوار تاليف علامه مجلسي است – پس از سالها تلاش شبانه روزي مولف در دسترس علاقمندان قرار گرفت و به اين ترتيب مي توان گفت او به كتاب عظيم بحار الانوار حيات مجدد بخشيد و مبلغان را در دفاع از اسلام به سلاحي كاري مجهز نمود. شيخ عباس قمي در اين كتاب علاوه بر فهرست احاديث و آيات قرآن، گاه به بيان مطالب مهم و تحقيقات ژرفي نيز اهتمام ورزيده و علاوه بر اين شرح حال مختصري از مشاهير و بزرگان علماي شيعه و سني و حتي برخي از شعرا و اديبان را نيز ضميمه كرده است. اما البته مزيت اساسي اين كتاب آن است كه مولف، همه آداب ظاهري و باطني نقل حديث را از قبيل پاكيزيگي ظاهر و باطن و خلوص نيت و پرهيز از اغراض مادي رعايت نموده است.

او زندگي‌اش را وقف اسلام كرد؛ تا آن جا كه روزانه افزون از 17 ساعت مطالعه مي‌كرد و مي‌نوشت وي حماسه‌اي در عرصه‌ي احياي انديشة شيعي آفريد. وي با رجوع به منابع و مأخذ معتبر اسلامي كه در صلاحيت و توانمندي علمي و عملي او بود، به تدوين تاريخ اسلام با نام «منتهي‌الآمال» همت گماشت كه يك دوره تاريخ تحليلي و مستند است. ديگر كتاب ارزنده وي «پيرامون نهضت امام حسين (ع) و وقايع كربلا» نام دارد.

مفاتيح الجنان

شيخ عباس قمي در دوراني كه معنويت و حقيقت دين مورد هجوم بود به تدوين، تنظيم و ارايه كتاب دعايي با نام «مفاتيح‌الجنان» شامل يكدوره اعمال واجب و مستحب در طول سال، همت گماشت. پس از رسالات سيد بن طاوس و .. علامه مجلسي، كاري بدين عظمت و كامل در عالم شيعه نبود. اين كتاب در تمام خانه‌ها و اماكن مقدسه به عنوان رساله‌اي در باب «سير و سلوك» علمي و عملي براي مشتاقان عرفان عملي در آمد كه هر روز بر اهميت و ضرورت آن افزوده مي‌شود.

شيخ عباس قمي 8 جلد كتاب با عنوان “مستدرك‌ بحارالانوار ” براي متخصصان حديث تدوين كرد كه در حوزه‌هاي علميه دستمايه‌اي براي عالمان ديني است. از ديگر آثار شيخ عباس قمي مي‌توان به تخليص “معراج‌السعاده ” اثر ملا احمد نراقي، تدوين يكصد كلام از سخنان امام علي (ع)، نگارش “منازل الآخرت ” به عنوان توشه‌ي راهيان ابديت و شناخت منازل موت، قبر، سئوال و جواب و عالم برزخ، اشاره كرد.

آنچه در اعمال شيخ عیاس قمی مهم است اين است كه وي بدون آن كه وارد جدال مكتبي، درگيري و يا رويارويي با مهاجمان و معاندان ديني شود، با تبيين و تدوين معارف اسلامي، سدي، محكم در برابر سيل بنيان كن بي‌ديني در ذيل عناوين مختلف شد.

داستان عجيب شيخ عباس قمي و پدرش

مرحوم شيخ عباس قمى نويسنده كتاب مفاتيح الجنان در خاطرات خود براي پسرش آورده است كه: وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احكام شرعي را براي مردم مى گفت. مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شيخ عبدالرزاق بود به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شيخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرٍة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روايات و احاديث آن مى خواند. روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شيخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از اين كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.

چند بار خواستم بگويم پدرجان! اين كتاب از آثار و تأليفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چيزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائيد خداوند توفيقى مرحمت نمايد.

آخرین سفر

در سال 1359 هـ.ق گلی از بوستان علم چیده شد شمعی در محفل یاران خاموش گشت مرغی از حرم پیشوای مؤمنان به پرواز درآمد و سربازی از خیل سربازان حضرت ولی عصر(ع) به ملكوت اعلا پر گشود و مردی از قبیله ابرار به دیدار معبود شتافت. دانشمند والامقام و محدث ماهر و جامع فضایل و كماالت معنوی یعنی حاج شیخ عباس قمی پس از یك عمر زندگی پر بار و با تلاش و همراه با عزت و عظمت در شب سه‌شنبه 23 ذی‌الحجة الحرام رخت از این جهان بر بست و به سوی منزل جاودان كوچ كرد. شمع خاموش گشت وپروانه‌های بال شكسته در شب تیره و تار و در غربت و بی‌یاری سر به آن سو و این‌ سو می‌كوبیدند و راه به جایی نمی‌بردند و با حركت عاشقانه خود می‌فهماندند كه چه معشوق بزرگواری را از دست داده‌اند. آه از غم جدایی و فریاد از فراق! رحلت شیخ عباس همگان را در حیرت فرو برد و موجب حزن و اندوه فراوان تشنگان چشمه زلال دانش گشت. حوزه‌های علمیه سوگوار گشت و نجف اشرف در ماتم فرو رفت و سكوت بر آن حاكم شد. پرچم‌های سیاه بر سر در منازل، خیابان‌ها و مدارس آنجا به زبان حال می‌گفتند: إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

هرگاه عالمی بمیرد رخنه ای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد می شود كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را فرو نمى ‏پوشد..

تشییع جنازه و برگزاری نماز

 مردم نجف و اطراف آن كه به محض شنیدن خبر رحلت وی در كنار منزل نورانی او گرد آمده بودند منتظر تشییع جنازه وی بودند. هنگامی كه جسم شریف را بیرون آوردند عاشقان خاندان عصمت و طهارت، دانش و علم بر سر و سینه زنان تابوت او را بر دوش گرفته و با احترام و شكوه خاصی به طرف صحن مطهر امیرمؤمنان حضرت علی(ع) تشییع كردند.

مرجع عالی‌قدر جهان تشیع مرحوم آیت‌الله العظمی حاج سید ابوالحسن اصفهانی بر پیكر پاك ایشان نماز  گزارد و پس از آن در صحن منور اولین امام شیعیان حضرت علی(ع) در ایوان سوم از ایوان‌های شرقی باب القبله كنار تربت شریف استادش مرحوم میرزا حسین ّ محدث نوری مدفون گردید. خداوند او را با اولیاء پاكش محشور گرداند.

شيخ عباس قمي  معروف به محدث قمي از محدثان شيعي پركار قرن چهاردهم هجري است . وي در سال ۱۲۹۴ ه‍.ق (۱۲۵۴ ه‍.ش) در قم متولد شد. در سن بيست و دو سالگي به نجف رفت و شش سال آنجا ماند. پس از آن دوباره به ايران برگشت و تا آخر عمر، يعني تا شصت و پنج سالگي در قم درس خواند و درس داد. پدرش محمدرضا، كاسبي متدين و آگاه به احكام دين مبين اسلام بود چنانكه مردم براي آگاهي از فروع فقهي و وظايف مذهبي خويش به ايشان رجوع مي كردند .

شيخ عباس قمي پس از فراگيري بخشي از علوم ديني مقدمات و سطح در نزد علماي عصر خويش، در حوزه علميه قم سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه‌.ق براي تكميل تحصيلات در سطوح عالي فقه و اصول به حوزه علميه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلي بويژه حديث استعداد درخشاني داشت از فقيه و محدث‌بزرگ آن عصر حسين بن محمدتقي طبرسي معروف به محدث نوري بيشتر كسب فيض كرد. وي در سال ۱۳۱۸ ه‌.ق به سوي خانه خدا و زيارت مشاهد مشرفه بار سفر بست و سپس به سوي وطن خويش قم مراجعت كرد، اما پس از ديدار با والدين و خويشان دوباره رهسپار نجف اشرف و مجلس محدث نوري شد. محدث نوري در سال ۱۳۲۰ ه‌.ق درگذشت. محدث قمي نيز پس از درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و از خرمن معارف ديني خوشه‌ها چيد.

شيخ عباس قمي پس از فراگيري بخشي از علوم ديني مقدمات و سطح در نزد علماي عصر خويش، در حوزه علميه قم سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه‌.ق براي تكميل تحصيلات در سطوح عالي فقه و اصول به حوزه علميه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلي بويژه حديث استعداد درخشاني داشت از فقيه و محدث‌بزرگ آن عصر حسين بن محمدتقي طبرسي معروف به محدث نوري بيشتر كسب فيض كرد. وي در سال ۱۳۱۸ ه‌.ق به سوي خانه خدا و زيارت مشاهد مشرفه بار سفر بست و سپس به سوي وطن خويش قم مراجعت كرد، اما پس از ديدار با والدين و خويشان دوباره رهسپار نجف اشرف و مجلس محدث نوري شد. محدث نوري در سال ۱۳۲۰ ه‌.ق درگذشت. محدث قمي نيز پس از درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و از خرمن معارف ديني خوشه‌ها چيد.

آثار شيخ عباس قمي :

از شیخ عباس قمي كتابهاي بسياري  كه در مجموع به ۶۳ جلد مي‌رسد  در رشته‌هاي رجال، اخلاق، فقه، كلام، لغت، ادعيه و تاريخ و به ويژه حديث باقي مانده است كه برخي از آنها عبارتند از:

1.منتهي الآمال، درباره تاريخ چهارده معصوم نگاشته شده است.

2.نفس المهموم، درباره وقايع كربلا

3.الانوار البهيه، درباره تاريخ چهارده معصوم نگاشته شده است.

4.تتمهة المنتهي، در تاريخ خلفاي راشدين، اموي و برخي از خلفاي عباس

5.تحفةالاحباب، در علم رجال.

6.شرح الوجيزه، درعلم حديث.

7.الكني و الاقاب، كه زندگينامه بسياري از علماي شيعه و سني و برخي شاعران، اديبان، عارفان و اميران است.

8.مفاتيح الجنان، مجموعه‌اي از ادعيهٔ منتخب چهارده معصوم.(مشهورترين كتاب وي نيز مي‌باشد)

9.ترجمه مصباح المتهجد، مجموعه‌اي از ادعيهٔ منتخب چهارده معصوم.

10.سبيل الرشاد، در عقايد شيعه به ويژه مبدأ و معاد.

11.ذخيرة الابرار، كه تلخيص كتاب انيس التجار، تأليف مولي مهدي نراقي و در موضوع فقه است.(برگرفته از جلد یازدهم کتاب مفاخر اسلام، تألیف علی دوانی)

انگشت و استکان- حکایت اول