فضیلت ماه ذی القعده و ذى الحجة
فضیلت ماه ذی القعده و ذى الحجة
شب دحو الارض (بيست و پنجم ذی القعده) يعنى پهن شدن زمين از زير خانه كعبه بر روى آب و از ليالى شريفه است كه رحمت خدا در آن نازل مىشود و قيام به عبادت در آن اجر بسيار دارد.(فضیلت ماه ذی القعده و ذى الحجة)
و از حسن بن على وشا روايت است كه گفت: من كودك بودم كه با پدرم در خدمت امام رضا(ع) شام خورديم در شب بيست و پنجم ماه ذىالقعده، پس فرمود كه امشب حضرت ابراهيم(ع) و حضرت عيسى(ع) متولد شدهاند و زمين از زير كعبه پهن شده است پس هر كه روزش را روزه بدارد چنان است كه شصت ماه را روزه داشته باشد.
و به روايت ديگر است كه فرمود در اين روز حضرت قائم(ع) قيام خواهد نمود…
روز آخر ماه ( ذی القعده)
سنه دويست و بيست بنا بر مشهور حضرت امام محمد تقى(ع) به زهر معتصم در بغداد شهيد شد و اين بعد از دو سال و نيم تقريبا از فوت مأمون گذشته بود چنان كه خود آن جناب مىفرمود «الفرج بعد المأمون بثلاثين شهرا».
و اين كلمه مُشعر است بر آنكه آن حضرت از سوء معاشرت مأمون در كمال اذيت و صدمه بوده كه مرگ خود را فرج و گشايش خود تعبير نموده، چنان كه پدر بزرگوارش حضرت امام رضا(ع) در زمان ولايت عهد خود نيز چنين بوده و در هر جمعه كه از مسجد جامع مراجعت مىفرموده به همان حالى كه عرقدار و غبار آلود بوده دستها را به درگاه الهى بلند مىكرد و مىگفت الهى اگر فرج و گشايش امر من در مرگ من است پس همين ساعت در مرگ من تعجيل فرما.
و پيوسته در غم و غصه بود تا از دنيا رحلت فرمود و حضرت امام محمد تقى(ع) در وقتى كه وفات كرد از سن شريفش بيست و پنج سال و چند ماهى گذشته بود قبر شريفش در بقعه مباركه كاظميه در پشت سر جدّ بزرگوارش حضرت امام موسى(ع) واقع است.
روز نهم روز عرفه و از اعياد
اگر چه باسم عيد ناميده نشده است و روزى است كه حق تعالى بندگان خويش را به عبادت و طاعت خود خوانده و موائد جود و احسان خود را براى ايشان گسترانيده و شيطان در اين روز خوار و حقيرتر و راندهتر و خشمناكترين اوقات خواهد بود.
و روايت شده كه: حضرت امام زين العابدين(ع) شنيد در روز عرفه صداى سائلى را كه از مردم سؤال مىنمود فرمود به او:
واى بر تو آيا از غير خدا سؤال مىكنى در اين روز و حال آنكه اميد مىرود در اين روز براى بچههاى در شكم آنكه فضل خدا شامل آنها شود و سعيد شوند.
دعاء حضرت امام حسين(ع) در روز عرفه
و از جمله دعاهاى مشهور اين روز دعاى حضرت سيد الشهداء(ع) است بشر و بشير پسران غالب اسدى روايت كردهاند كه پسين روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بوديم پس از خيمه خود بيرون آمدند با گروهى از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع پس در جانب چپ كوه ايستادند و روى مبارك را بسوى كعبه گردانيدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسكينى كه طعام طلبد و اين دعا را خواندند : اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ…
تا:
وَ أَنْتَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يَا رَبِّ يَا رَبِّ
چون دعای حضرت امام حسین به این جملات بالا رسید:
پس مكرر مىگفت يا ربّ و كسانى كه دور آن حضرت بودند تمام گوش داده بودند به دعاى آن حضرت و اكتفا كرده بودند به آمين گفتن پس صداهايشان بلند شد به گريستن با آن حضرت تا غروب كرد آفتاب و بار كردند و روانۀ جانب مشعر الحرام شدند…
و بهترين اعمال در اين روز دعا است و در تمام ايّام سال اين روز شريف بجهت دعا امتيازى دارد و دعا از براى برادران مؤمن از زنده و مرده بسيار بايد كرد .
و روايت وارده در حال عبد الله بن جندب رحمة الله عليه در موقف عرفات و دعاى او براى برادران مؤمن خود مشهور است.
و روايت زيد نرسى در حال ثقه جليل القدر معاويه بن وهب در موقف و دعاى او در حقّ يك يك از اشخاصى كه در آفاق بودند…
و روايت او از حضرت صادق(ع) در فضيلت اين كار شايسته ملاحظه و ديدار است.
و رجاى واثق از برادران دينى آنكه اقتدا به اين بزرگواران نموده و مؤمنين را در دعا بر خود ايثار نموده و اين گنهكار روسياه را يكى از آن اشخاص شمرده و در حال حيات و ممات از دعاى خير فراموشم نفرمايند…
روز هيجدهم ذى الحجة (عید غدیر)
و روايت است كه: از حضرت صادق(ع) پرسيدند كه آيا مسلمانان را عيدى هست غير از جمعه و اضحى و فطر ؛ فرمود:
بلى عيدى هست كه از همه حرمتش بيشتر است!
راوى گفت كدام عيد است؟
فرمود كه آن روزى است كه نصب كرد حضرت رسول(ص) امير المؤمنين(ع) را به خلافت خود و فرمود كه هر كه من مولى و آقاى اويم پس على مولى و آقا و پيشواى او است و آن روز هيجدهم ذى الحجه است.
راوى گفت كه چه كار در آن روز بايد كرد فرمود كه بايد روزه بداريد و عبادت كنيد و محمد و آل محمدرا ياد كنيد و بر ايشان صلوات بفرستيد و وصيت كرد رسول خدا(ص) امير المؤمنين(ع) را كه اين روز را عيد گرداند و هر پيغمبرى وصى خود را وصيت مىكرد كه اين روز را عيد گردانند…
در حديث ابن ابى نصر بزنطى است از حضرت رضا(ع) كه فرمود: اى پسر ابى نصر هر كجا كه باشى سعى كن كه روز غدير نزد قبر مطهر حضرت امير المؤمنين(ع) حاضر شوى بدرستى كه خدا در اين روز مىآمرزد از هر مرد مؤمن و زن مؤمنه گناه شصت ساله ايشان را و در اين روز آزاد مىكند از آتش جهنم دو برابر آنچه آزاد كرده است در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر و يك درهم كه در اين روز به برادران مؤمن بدهى برابر است با هزار درهم كه در اوقات ديگر بدهى و احسان كن در اين روز به برادران مؤمن خود و شاد گردان هر مرد مؤمن و زن مؤمنه را به خدا قسم كه اگر مردم فضيلت اين روز را بدانند چنانكه بايد هر آينه هر روز ده مرتبه ملائكه با ايشان مصافحه كنند…
و بالجمله فضيلت اين روز شريف زياده از آن است كه ذكر شود و اين روز روز قبولى اعمال شيعيان و روز برطرف شدن غمهاى ايشان است و اين روزى است كه حضرت موسى(ع) بر ساحران غلبه كرده و خداوند آتش را بر ابراهيم خليل(ع) سرد و سلامت كرده و حضرت موسى(ع) يوشع بن نون را وصى خود گردانيده و حضرت عيسى(ع) شمعون الصفا را وصى خود قرار داده و حضرت سليمان(ع) رعيت خود را بر استخلاف آصف بن برخيا اشهاد كرده و جناب رسول خدا(ص) ما بين اصحاب خود برادرى افكنده و لهذا شايسته است در اين روز عقد اخوت با اخوان مؤمنين و كيفيت آن به نحوى كه شيخ ما در مستدرك وسائل از كتاب زاد الفردوس نقل فرموده چنين است كه: بگذارد دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود و بگويد:
وَاخَيْتُكَ فِي اَللَّهِ وَ صَافَيْتُكَ فِي اَللَّهِ وَ صَافَحْتُكَ فِي اَللَّهِ وَ عَاهَدْتُ اَللَّهَ وَ مَلاَئِكَتَهُ وَ كُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ اَلْأَئِمَّةَ اَلْمَعْصُومِينَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَنِّي إِنْ كُنْتُ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ اَلشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِي بِأَنْ أَدْخُلَ اَلْجَنَّةَ لاَ أَدْخُلُهَا إِلاَّ وَ أَنْتَ مَعِي آنگاه برادر مؤمن بگويد:
قَبِلْتُ. پس بگويد:
أَسْقَطْتُ عَنْكَ جَمِيعَ حُقُوقِ اَلْأُخُوَّةِ مَا خَلاَ اَلشَّفَاعَةَ وَ اَلدُّعَاءَ وَ اَلزِّيَارَةَ .
و محدث فيض نيز در خلاصه الاذكار صيغه اخوت را قريب به همين نحو ذكر نموده آنگاه فرموده پس قبول نمايد طرف مقابل از براى خود يا موكّل خود به لفظى كه دلالت بر قبول نمايد پس ساقط كنند از همديگر جميع حقوق اخوت را ما سوى دعا و زيارت.
روز بيست و چهارم ذی الحجة(روز مباهله)
بنا بر اشهر روزى است كه مباهله كرد رسول خدا(ص) با نصاراى نجران.
و پيش از آنكه خواست مباهله كند عبا بر دوش مبارك گرفت و حضرت امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسينرا داخل در زير عبا نمود و گفت پروردگارا هر پيغمبرى را اهل بيتى بوده است كه مخصوصترين خلق بودهاند به او؛ خداوندا اينها اهل بيت منند پس از ايشان بر طرف كن شكّ و گناه را و پاك كن ايشان را پاك كردنى پس جبرئيل نازل شد و آيه تطهير در شان ايشان آورد.
پس حضرت رسول(ص) آن چهار بزرگوار را بيرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى بر ايشان افتاد و حقّيت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده كردند جرأت مباهله ننمودند و استدعاى مصالحه و قبول جزيه نمودند .
به جهت با اهمیت داشتن مباهله در اسلام مطالب زیر نقل گردید تا داستان زیر از نظر خواندگان این کتاب مغفول نماند :
آیه مباهله:
فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ (۶۱)
بنابراین، پس از فرارسیدن علم [وحی] به تو، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)]، با تو به چالش برخیزد، به او بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری [تضرّع] کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم.
شرح واقعه «مباهله» یعنی یکدیگر را لعن و نفرین کردن.
واقعه مباهله با نامه پیامبر(ص) به مسیحیان نجران و دعوت آنان به اسلام شروع شد و در نهایت با عقبنشستن نجرانیان و ایمانآوردن عدهای از آنان پایان یافت.
نامه پیامبر و دعوت به اسلام
پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیأت نجران که شامل بیش از ده نفر از بزرگان آنان بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر به نامهای عاقب، سید و ابوحارثه به مدینه آمدند. هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم بر این شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت علی(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه(از سران هیات اعزامی نصارا) پرسید که اینها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب،(دوتن از سران نصارای نجران)پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمّد بر حق نبود با عزیزترین افرادش نمیآمد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
عقبنشستن نجرانیان
سپس ابوحارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابوالقاسم! از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم. پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان عاریه دهند، و پیامبر(ص) ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. پس از نوشتهشدن صلحنامه آنان برگشتند.
پیامبر بعدها فرمود: سوگند به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله میکردند هر آینه همگی به میمون و خوک مسخ میشدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش میشد و میسوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود میکرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمیماند و همه نصاری پیش از سال میمردند.
پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، نزد پیامبر(ص) آمده، مسلمان شدند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.